مشت می‌کوبم بر در
پنجه می‌سایم بر پنجره‌ها
من دچار خفقانم خفقان
من به تنگ آمده‌آم از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
آی! با شما هستم
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی می‌گردم
لب بامی
سر کوهی
دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
آه!
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد!
من هوارم را سر خواهم داد!
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما خفته‌ی چند!
چه کسی می‌آید با من فریاد کند

امیدوارم حال و هوایی که توی وبلاگ به وجود اومد رو بتونم عوض کنم. قابل توجه دوستان و محسن عزیز من اهل پاک کردن نیستم ولی وقتی دیدم احسان در کامنت‌ها مغرضانه و بدون فکر به من می‌پرد دیگر لزومی ندیدم که نه جوابش را بدهم و نه اینکه اثری از نظرهای مغرضانه‌اش اینجا باشد. تا حالا این وبلاگ بدون احسان بوده و بعد از این هم بدون او فرقی نخواهد کرد!

تشکر ویژه از محمد تاکامی! از اینکه مرا دو بار با نظراتش مورد محبت قرار داد. از اینکه با من موافق نبودی کلی خوشحالم. چون همه که نباید اینجا من را تایید کنند. ولی سوالم اینجاست که با چه چیز احسان موافقی؟ اینکه من از فوتبال چیزی سرم نمی‌شود؟

من خواهم نوشت. نه برای خوشحالی کسی! برای خودم و دل خودم. چنانچه در ۹ ماه گذشته کرده‌ام. دوستان خوبم هم همراه من خواهند بود. از این پس نظرات مخالفان پاک نخواهد شد ولی نظرات مغرضانه را به تصمیم خودم پاک خواهم کرد. اینجا خانه من بر روی وب است. من تصمیم می‌گیرم چه چیزی به داخل خانه‌ام بیاید.

نظرات 10 + ارسال نظر
یاور همیشه مومن چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:00 ق.ظ

عمو بهزاد!
اگه باشی یا نباشی واسه ما تکیه گاهی

پس بنویس و بدون که با تو هستیم ...

یاسر چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:44 ق.ظ

عمو بهزاد چه شعر خوشگلی سرودی شاید احسان هم می گفت از فوتبال حرف نزن چون می خواسته تو شعر بگی .سبک شعر گفتنت مانند مصطفی رحمان دوست واسه همین من خیلی حال می کنم .راستی آقا بهزاد گل گلا به نظرت تو وبلاگت حرف مخالف باشه ایراد داره؟
بهر حال ما که دوست داریم بهزاد ؛شاید شعری که می گی و راجع به فوتبال حرف می زنی سطح پایین باشه اما خونه خودته اینجا و به هیچ کس مربوط نیست.۴ دیواری اختیاری

جمعی از هواداران عاشق بهزاد چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 06:39 ب.ظ

چاکره عمو بهزاد گل هستیم ؛اراده کنی خودمونو ۳ سوت از کراچی می رسونیم تهران؛تو که می دونی ما سرمون درد می کنه واسه دعوا.
عمو بهزاد مخلصتیم تا ابد

پویان پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 12:08 ق.ظ

گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم...
....................
عمو بهزاد خاک پاتیم.

آیدین پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 09:14 ق.ظ

عمو بهزاد این مدت که ما مشغول دفاع بودیم مثل اینکه اینجا خبرایی بوده. این احسانه دیگه روی ما رو هم تو شر و ور گفتن کم کرده. این شعر رو تقدیم می کنم به احسان ذلیل

ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست

فرهاد پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:10 ب.ظ

بابا خسته شدیم از بس صدای اون تریاکی رو تو وبلاگت شنیدم.عزیز دلم جواد یساری بذار حال کنیم

گلناز پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 08:43 ب.ظ

من با نظر فرهاد موافقم

[ بدون نام ] جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:17 ق.ظ

golnaz kie?

مهدیه شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:03 ق.ظ

گلناز ما که شمال..!تازه اونم فقط با نظر منه که موافقه

محمد تاکامی واقعی(ننجون) پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 01:17 ق.ظ

بهزاد از اینکه دیر شد ببخشید مشکل اینترنتی داشتم ولی اگه این مر تیکه به جای من نظر میده من به جای اون عوضی ترسو از تو معذرت میخوام
ولی همونجوریکه توی اون نظرات هم گفتم من همیشه به تو و حرفات اعتقاد شدیدی دارم.

بازم میگم ما همیشه در رکابتیم.
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد