ایران دیگر مرز دلیران نیست!


امروز می‌خواستم بعد از بازی ایران راجع به فوتبال ملتهای آسیا بنویسم. ولی واقعا هم با تجربه‌ها و هم جوانان تیم ملی چنان رفتار کردد که از ایرانی بودنم شرمم آمد!

رحمان رضایی با آن همه تجربه و اعتبار و حضور در لیگ ایتالیا و ... با جوانی مثل بداوی که او نیز مانند رحمان قداست پیراهنی را که بر تن کرده نمی‌داند، به صورت هم تیمی خود سیلی می‌زند و به او پرخاش می‌کند. بداوی که قبل از بازی ماچالا از او به عنوان نقطه ضعف ایران یاد کرده بود امروز به تمام معنا افتضاح بود. به غیر از دعوایی که با رحمان رضایی به راه انداخت، از لحاظ دفاعی تیم ایران را فلج کرده بود. گل دوم را به خاطر بیاورید. جای اورا مهدوی‌کیا با آن همه سرعت هم نتوانست پر کند. چندین و چند موقعیتی که فقط از جناح او برای عمان بدست آمد حاصل نقطه ضعفی بود که ماچالا با وجود گوشزد کردن آن، برانکو و شخص بداوی نتوانستند آنرا بپوشانند.

محمد نصرتی دیگر مایه ننگ ایران بود. محمد که همسن من است و متولد سال 1359، همواره جز کسانی بود که پیشرفت خوبش در فوتبال ایران را ستوده‌ام. اما وقتی آنچنان لگد به کمر بازیکن به روی زمین افتاده عمان زد،‌ از خودم و ایرانی بودنم بدم آمد که حتی با زدن گل هم نتوانستم خاطره آن لحظه تلخ را پاک کنم.

نمی‌دانم چرا یاد هیروشیمای 1992 برایم زنده شده. در آن سال ابتدا یک تیم از آسیای شرقی یعنی کره شمالی را شکست دادیم. فکر می‌کنم آن بازی 2-0 تمام شد. سپس با یک تیم عربی یعنی امارات 0-0 کردیم و سرنوشت کارمان به بازی با ژاپن کشید. حالا هم تیم آسیای شرقی تایلند را 3-0 می‌بریم، با عمان که یک تیم عربی است 2-2 مساوی می‌کنیم و باز هم سرنوشت کارمان به بازی با ژاپن می‌کشد. در آن سال که 3 اخراجی، نادر محمدخانی، فرشاد پیوس و مجتبی محرمی را داشتیم 1-0 بازی را باختیم و حذف شدیم. حالا هم کافی است لغزش کنیم و به ژاپن ببازیم تا عمان با یک پیروزی ساده 3-0 از ما جلو بزند. البته هنوز خیلی زود است که ناامید شدیم ولی نمی‌دانم چرا این کابوس در مقابل چشمانم نقش بسته!

ولی با این حرکت بازیکنان تیم ملی ایران، ترجیح می‌دهم تیم را به طور کامل برگردانند و دیگر به بازیها ادامه ندهند. شرمتان باد که اینگونه آبروی ملتی را به بازی می‌گیرید و در مصاحبه‌ای تلفنی اقرار می‌کنید که این ماهیت فوتبال است!! کجای دنیا دیده‌اید که دو بازیکن در یک یبازی ملی به جان هم بیفتند و به هم سیلی بزنند و بد و بیراه بگویند! آری شما اینچنین سمبل ایرانیانی هستید که در زیر فشار شانه خالی می‌کنند و سعی می‌کنند با بهانه‌های واهی اشتباه خود را بپوشانند. ولی مردم این حرکت زشت شما را از یاد نخواهند برد و این ننگ فوتبال ایران چون هیروشیمای سال 92 تا ابد همراه ما خواهد بود

نظرات 4 + ارسال نظر
وحید یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:54 ق.ظ http://patroclus.persianblog.com

بهزاد حرص نخور. می‌دونم که خیلی فوتبالی هستی - از دبیرستان یادمه، یادته قهرمانی یه بار انداختت بیرون؟ ولی من تا جایی که یادمه همیشه توی تیم یه سری آدم یه سری دیگه رو نوازش کردن، بعدش هم داد همه درمیاد، بعد می‌گن روی همدیگه‌رو ببوسین، بعدشم دوباره به‌به که عجب تیم با‌اخلاقی داریم و غیره. مگه همیشه همین نبوده؟

پویان یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:41 ق.ظ

عمو بهزاد نامزدی دایی بزرگوارت مبارک باشه

مهدیه یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:10 ب.ظ

به نظر منم که خیلی خجالت آوره.البته کار نصرتی نه.بالاخره حریف دیگه.ولی اون دوتا... جوکی بودن برا خودشون

محسن یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:40 ب.ظ http://mohsenh.persianblog.com

می‌بینم که ... ماه مرداد کم آورده!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد