کارای شرکت بدجوری سنگین شده. وقتی که موعد تحویل چیزی میرسه همه توی تکاپو هستند تا بتونند همه چیزو به موقع برسونند. منم به عنوان یکی از اعضای شرکت و معاون مدیر فنی شرکت این روزها فشار زیادی رو تحمل میکنم. در کنار کار پروژه فوق لیسانس که در حال مونتاژ یکی از قسمتهاش هستم و همینطور به عنوان مدیر اجرایی پروژه رادیو 15 گیگاهرتز که مشغول پیشبرد کارهای رادیو 15گیگاهرتز هستم، باید در آماده سازی رادیوی 8 گیگاهرتز هم کمک کنم. ساختن بخش برنچینگ، تست بردهای RF و ... هم به کارهام اضافه شده. مونتاژکار شرکت اینقدر سرش شلوغ شده که وقت نمیکنه بردهای ما رو بزنه. این بود که دیگه برای اولین بار آستینها رو بالا زدم و اقدام به مونتاژ برد SMD کردم. اونم قطعاتی با فوت پرینت 0603 اونایی که این کاره هستند میدونن مونتاژ اینجور قطعات چقدر سخته. خیلی خوب راه افتادم و تونستم یکی از بردها رو کامل مونتاژ کنم. حالا از این مسائل که بگذریم برای اینکه حین کار خسته نشیم سیستم صوتی آزمایشگاه رو ردیف کردیم و الان 2-3 روزه که توی آزمایشگاه آهنگ پخش میکنیم. امروز لابلای آهنگها یک ترانه از ابی رو که مدتها نشنیده بودم رو شنیدم. خیلی حس قشنگی بود. شعرشو مینویسم. به امید موفقیت همه یاوران همیشه مومن.
تو که دستت به نوشتن آشناست
دلت از جنس دل خسته ماست
دل دریا رو نوشتی
همه دنیا رو نوشتی
دل ما رو بنویس!
دل ما رو بنویس!
بنویس هر چه که ما رو به سر اومد
بد قصهها گذشت و بدتر اومد
بگو از ما که به زندگی دچاریم
لحظه ها رو میکشیم، نمیشماریم!!
بنویس از ما که در حال سرابیم
توی این پاییز بد فکر بهاریم
عمو بهزاد امید که همیشه اینقدر اکتیو و کاردرست باشی
نوکرم
مرسی معاون مدیر فنی
کار رو همیشه میشه انجام داد. ولی زندگی رو از یک نقطه باید شروع کرد. از اون نقطه برای ما بگو !!!
بهزاد جان من که از ریز کارت سر در نیاوردم، ولی به هر حال موفق باشی.
Ostad Aidin,
I bet you know. You are mucking everyone including me!
This is my name for you not to feel depressed!!!! Thanks for handeling my inputs , As a connoisseur of disdain and contempt. Mohammad