خداحافظ!

 

 بعد از اون شعر جانانه داریوش نوشتن خیلی سخته، خیلی سخت! خودمم شرایط نوشتن رو ندارم. پس سکوت تا شاید دوباره بتونم افکارم رو منسجم کنم برای نوشتن. برای خداحافظی که امیدوارم موقت باشه این شعر داریوش که به نظرم بهترین ترانه‌ایه که به عمرم شنیدم تقدیم به همه شما


عمو بهزاد

 

ای به داد من رسیده

تو روزای خود شکستن

ای چراغ مهربونی

تو شبای وحشت من

ای تبلور حقیقت

توی لحظه‌های تردید

تو شبو از من گرفتی

تو منو دادی به خورشید

اگه باشی یا نباشی

برای من تکیه‌گاهی

برای من که غریبم

تو رفیقی جون‌پناهی

یاور همیشه مومن

تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری

برای من شده عادت

ناجی عاطفه من

شعرم از تو جون گرفته

رگ خشک بودن من

از تن تو خون گرفته

اگه مدیون تو باشم

اگه از تو باشه جونم

قدر اون لحظه نداره

که منو دادی نشونم

وقتی شب شب سفر بود

توی کوچه‌های وحشت

وقتی همسایه کسی بود

واسه بردنم به ظلمت

وقتی هر ثانیه شب

تپش هراس من بود

وقتی زخم خنجر دوست

بهترین لباس من بود

تو با دست مهربونیت

به تنم مرهم کشیدی

برام از روشنی گفتی

حلقه شبو دریدی

یاور همیشه مومن

تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری

برای من شده عادت

ای طلوع اولین دوست

ای رفیق آخر من

به سلامت سفرت خوش

ای یگانه یاور من

مقصدت هر جا که باشه

هر جای دنیا که باشی

اونور مرز شقایق

پشت لحظه‌ها که باشی

خاطرت باشه که قلبت

سپر بلای من بود

تنها دست تو رفیق

دست بی ریای من بود

یاور همیشه مومن

تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری

برای من شده عادت

 

نظرات 9 + ارسال نظر
مهدیه جمعه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:19 ق.ظ

دوست من هستی ترس انگیز است لحظه ها در گذرند و زندگی دغدغه جا ماندن ما را ندارد .انرژی درون ماست . مخواه که از دیگران آن را به عاریت بگیریم .
دیدم که درخت هست . وقتی که درخت هست پیداست که باید بود و درد روایت را تا متن سپید دنبال کرد .

احسان جمعه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:13 ق.ظ

قسمت BOLD را به مادرم تقدیم میکنم...
در ضمن آقا بهزاد ما به عشق خوندن این وبلاگ connect میشیم!این دلخوشی و از ما نگیر!

بهمن جمعه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:47 ب.ظ

اینم از قدم بد من بود مثل اینکه... برای اولین با اومدم home page خودم رو به جای blank رو اینجا ست کنم... )):

صابر شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:06 ق.ظ

یاور ٬ امیدوارم که زودتر در شرایط نوشتن قرار بگیری!
هر چند که به نظر من ٬ نوشتن پیش شرط خاصی نمی خواد.
از انتخاب بیت الوداع خوبت ممنونم.(بهترین آهنگی که شنیدم)

یکی از اونور مرز شقایق

گلناز شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:21 ب.ظ

من هم امیدوارم زودتر در شرایط نوشتن قرار بگیری!
ما منتظر مطالب جدید هستیم.

... شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:09 ب.ظ

... چه حیف!...

آیدین یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 07:35 ق.ظ


حضرت داریوش می فرمایند:

نوبهار است در آن کوش که خوش دل باشی

که بسی گل به دمت باد و تو در گل باشی

عمو بهزاد این بهاری دست از سر ما بردار و اینقدر قاطی پاتی نکن. منتظرتیم!

رحیمی پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 11:34 ب.ظ

خداییش به نظر من هم قشنگ ترین ترین ترانه ای که شنیدم
امیدوارک هر چه زودتر بنویشی

سپهر شنبه 25 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 12:53 ب.ظ

اخه کونی کی هستی که در شرایط قرار بگیری اگه بازم کس شعر بنویسی به خاطر زنا و داشتن بچه های حرام ازت شکایت میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد